مینویسم تا بدونی ، تا بدونم

خونه خاله فرنوش

آوای عزیزم امروز صبح زود بیدار شدیم آماده شدیم برای رفتن به خونه خاله فرنوش ولی قبل از رفتن مامان یک خبر خیلی خیلی بد و ناراحت کننده شنید و اونم اینکه مادر سهیلا خانوم .....خانوم گرامی فوت کردند و خیلی ناراحت شدم روحشون شاد   بعد با هم رفتیم دنبال خاله شیما و امیر سام و رفتیم خونه خاله فرنوش و شایان پندار و خاله پریسا آرنوشا و خاله اندیشه امیرسام و خاله نسا   هم بودند           بعد از ظهر همه با هم رفتیم باغ وحش               ...
20 خرداد 1393

امروز ما

آوای خوشگل من امشب برای اولین بار خدت توی تختت تنها خوابیدی و من به اندازه همه دنیا خوشحالم از بزرگ شدن تو و واقعا به خودم میبالم که تو رو دارم   البته خرسی و هاپو هم پیشت بودن   امروز صبح رفتیم سلاله کلاس فوق العاده داشتیم آخه کلاس ما چهارشنبه ها 11:30 تا 12:30 هستش ولی امروز استثنائا کلاس داشتیم 10 تا 11 امروز تو کلاس یکسری از میله های بولینگ رو با چسب به زمین چسبونده بودن و شما باید حلقه ها رو  داخل اون مینداختین و در میاوردین  بعدش میله ها رو میکندین میچیدین توپ رو قل میدادین تا به میله ها بخوره   فعالیت بعدی سطح شیبدار بود که باید بالا میرفتید و پایین میومدید بعدش از یک تونل رد می...
19 خرداد 1393
1